تاثیر جامعه بر تربیت فرزند
آیا جامعه در تربیت فرزند نقش دارد؟! شاید این سؤال کمی عجیب به نظر برسد اما پاسخ تلخی دارد. برای کودکان و نوجوانانی که خانوادهای ندارند و یا در خانوادههایی زندگی میکنند که ارزشی برای تربیت و آموزش فرزند قائل نیستند، جامعه نقش پررنگتری در تربیت آنها دارد.
یکی از نگرانیهای والدین در مورد فرزندان مربوط به رفتارهایی میشود که بچهها در جامعه میبینند و با تربیت و فرهنگ خانوادگیشان مطابقت ندارد. حضور پررنگ بچه ها در جامعه معمولاً از سن هفت سالگی آغاز میشود. والدینی که احساس مسئولیت بیشتری در قبال تربیت فرزند دارند، نگران تاثیر جامعه بر فرزند خود هستند. در این دوره حساسیت والدین بیشتر میشود. این حساسیت در دوره نوجوانی و جوانی میتواند به نگرانی تبدیل شود به خاطر اینکه فرزندان در این دوره نیاز به آزادی بیشتری احساس میکنند. از طرفی ارتباط فرزند با دوستان و بقیه افراد جامعه در دوره نوجوانی و جوانی بیشتر میشود. افرادی که والدین شناختی از شخصیت و رفتار آنها ندارند.
شناخت نیازهای فرزند و تاثیر آن در روش تربیتی
برای اینکه میزان تاثیر جامعه بر فرزند را بدانیم لازم است که شناخت خوبی از نیازهای فرزندتان داشته باشید. فرزندان ما مانند انسانهای دیگر پنج نوع نیاز را درون خود احساس میکنند. نیاز به بقاء، نیاز به آزادی، نیاز به عشق و احساسات، نیاز به تفریح و نیاز به قدرت. اینها پنج نیاز اساسی هر انسانی است که در مقاله نیازهای کودکان و نوجوانان در مورد آنها توضیح دادهام.
بعضی از این نیازها مثل نیاز به آزادی و نیاز به عشق و احساسات در دوره نوجوانی و جوانی بیشتر خودش را نشان میدهد.
نیازهای اصلی فرزند
نیاز به آزادی در واقع همان حس استقلال طلبی فرزند میباشد. بچه ها که در دوران کودکی احساس وابستگی و نیاز به خانواده داشته اند، با ورود به دوره نوجوانی دوست دارند تجربه بیشتری از این نیاز داشته باشند. برای همین به این نیاز خود توجه بیشتری نشان میدهند و به دنبال انجام یکسری رفتارها و کارهایی هستند که حس استقلال طلبی و آزادی به آنها میدهد تا این نوع نیاز را در خود برآورده کنند.
از طرفی فرزند نوجوان در این دوران به خاطر احساسات و عواطفی که درونش شکل میگیرد، نیاز به توجه بیشتر از سمت اطرافیان خود دارد و نیاز به عشق و احساسات در او قویتر ظاهر میشود. چنانچه این توجه و مهم بودن را از خانواده خود دریافت نکند برای بدست آوردن آن به سمت دوستان و افراد غریبه گرایش پیدا میکند.
همانطور که گفتیم نگرانی والدین از اینکه آیا فرزندانشان سبک و سیاق و فرهنگ خانوادگی را بعد از ورود به جامعه حفظ میکنند یا نه، وجود دارد. این نگرانی بعضی مواقع حتی به هنگام ازدواج فرزند هم قابل مشاهده است. والدینی که وابستگی زیادی به فرزندانشان دارند این نگرانی در آنها هم ایجاد میشود.
بهتر است در اینجا اشارهای به یکی از روشهای تربیتی فرزند گاندی داشته باشیم. این خاطره توسط نوه گاندی تعریف شده است.
الگوی گاندی برای کم کردن اثر جامعه در تربیت فرزند
آرون گاندی، نوه گاندی تعریف میکند که روزی قرار بود پدرم را با ماشین به محل کار برسانم و بعد از تمام شدن جلسه، او را به خانه برگردانم. وقتی به محل کارش رسیدیم از من خواست در این فاصله ماشین را به تعمیرگاه ببرم و ساعت پنج جلوی محل کارش منتظر بمانم. من هم ماشین را به تعمیرگاه بردم اما تعمیر ماشین خیلی زود تمام شد. به خاطر همین من که چند ساعتی وقت داشتم تصمیم گرفتم به سینما بروم.
آنروز سینما با یک بلیط دو فیلم پخش میکرد و من آنقدر غرق تماشای فیلم شدم که تا آخر فیلم دوم هم توی سینما ماندم. وقتی فیلم تمام شد ساعت شش و پنج دقیقه بود. من به سرعت به محل کار پدرم رفتم که دیدم پدرم خیلی آرام و با طمأنینه منتظر من ایستاده است. از ماشین پیاده شدم و از پدرم خیلی معذرتخواهی کردم. او پرسید چرا دیر کردی؟ نگرانت شدم که نکنه برایت اتفاقی افتاده باشد. من هم در جوابش گفتم تقصیر تعمیرکار بود که نمیتوانست مشکل ماشین را تشخیص دهد برای همین خیلی طول کشید!
پدرم حرفی نزد فقط سوئیچ ماشین را به من داد و گفت تو با ماشین به خانه برو من باید پیاده بیایم. با تعجب پرسیدم: تا خونه خیلی راه هست چطوری میخواهید این همه راه را پیاده بیایید؟ پدر گفت: پسرم تو الآن هفده سال داری و من توی این مدت نتوانستم اعتماد تو را نسبت به خودم جلب کنم. حتماً یک جایی دارم اشتباه میکنم. امروز باید تا خانه پیاده بیایم و فکر کنم که چطور میتوانم پدر بهتری برای تو باشم.
من از پدرم معذرتخواهی کردم و از او خواستم سوار ماشین شود اما پدرم اصرار داشت که حتماً پیاده بیاید. آرون تمام راه را پشت سر پدرش آهسته رانندگی میکند. بارها از او میخواهد که سوار ماشین شود اما پدرش قبول نمیکند. آنها بعد از پنج و نیم ساعت به خانه میرسند و پدرش به اتاق میرود و بدون اینکه حرفی بزند میخوابد. از آن به بعد آرون به هیچ کس دروغ نگفت. بعدها پدرش برای او تعریف میکند که آن روز چون نگرانش شده بود به تعمیرگاه زنگ میزند و آنها میگویند که کار ماشین خیلی زودتر تمام شده است.
چگونه الگوی خوبی برای تربیت فرزند باشیم؟
واقعیتی که خواندید چند نکته تربیتی داشت؛ باید قبول کنیم رفتار ما باعث الگو گرفتن فرزندان در انتخابها، تصمیمها و رفتارشان میشود. هر رفتاری که یک انسان از خودش نشان میدهد ناشی از انتخاب او و تصمیمی است که میگیرد. بسیاری از این تصمیمات و انتخابها به دلیل عادتها و فرهنگی است که انسانها در خانواده خود بدست آوردهاند.
والدین در دنیای مطلوب فرزندان قرار دارند و کارها و رفتارهایی که میخواهند از خود نشان دهند بطور ناخودآگاه آن را با رفتار خانواده خود و فرهنگی که در آن رشد پیدا کردهاند مطابقت میدهند. هر چقدر اعتماد و توجه خانوادهها به فرزند بیشتر باشد، فرزند هم سعی میکند رفتارش در جامعه با ویژگی ها و الگوهای خانوادگی بیشتر باشد. در حقیقت تاثیر جامعه بر فرزند و روش تربیتی او کماثر خواهد بود.
بسیاری از نوجوانان و جوانان به خاطر اعتماد و توجهی که از سمت خانواده خود کسب کردهاند نمیتوانند به راحتی رفتار و شخصیت خودشان را که در خانواده شکل گرفته است کنار بگذارند. حضور والدین در دنیای مطلوب آنها ریشهدار و عمیق است. به خاطر همین دوستان و اطرافیان خود در جامعه را از بین کسانی انتخاب میکنند که با رفتارخود و خانوادهشان همخوانی داشته باشد.
آگاهی والدین تاثیر جامعه را کاهش میدهد
متاسفانه یکی از دلایل مهم ناهنجاری نوجوانان و جوانان در جامعه به عدم آگاهی والدین مربوط میشود. این والدین در زمانی که از فرزندانشان رفتارهای مغایر با فرهنگ و روشهای تربیتی خودشان میبینند شروع به انتقاد یا طرد آنها میکنند. انتقاد کردن نه تنها تاثیری در اصلاح رفتار فرزند ندارد بلکه میتواند تفاوتها و اختلافات را بیشتر کند و تاثیر پذیری فرزند از جامعه را بیشتر کند.
در اکثر مواقع چنین رفتارهای نادرستی ارتباط فرزند با والدین را کمرنگ میکند. یکی از حسرتهای زندگی انسانها، داشتن رابطه صمیمی با والدین و تجربه شادی در کنار آنها است.
همانطور که گفتیم نیاز به آزادی و نیاز به عشق و احساسات دو نیازی است که در این دوران قدرتمندتر از بقیه نیازها خودش را نشان میدهد. والدین نباید از رفتار فرزندان خود که بر اساس احساسات و هیجانات تصمیم میگیرند تعجب کنند. لازمه پرهیز فرزند از تصمیمگیری به این شیوه، دادن اطلاعات و آگاهی و ایجاد حس اعتماد در فرزند میباشد که باید از دوران کودکی به این موضوع توجه داشته باشیم.
در مقالههای قبلی هم اشاره کردیم که بچه ها از زمان تولد به خاطر وابستگی زیادی که به والدین دارند این حس اعتماد در آنها ایجاد میشود. ما تنها وظیفه داریم این حس اعتماد را در آنها حفظ کنیم و به خاطر اشتباهاتی که بچه ها در دوران کودکی و نوجوانی دارند، نباید ارتباط و اعتماد خود با آنها را کم کنیم.
مقاله ارتباط صمیمی با فرزندان در مورد همین موضوع است که میتوانید مطالعه کنید.
حفظ اعتماد بین والدین و فرزندان
عوامل مؤثری که میتواند اعتماد بین والدین و فرزند را که از کودکی وجود داشته حفظ کند. این عوامل بستگی به رفتار والدین در خانه، توجه داشتن کافی به فرزندان، آگاه کردن بچهها از تجربههای شخصی خود و هوشیار کردن آنها نسبت به عواقب کارها و تصمیمهایی است که انتخاب میکنند.
پدر و مادر اگر کودکی خودشان را بخاطر بیاورند که چه اشتباهاتی را انجام میدادند یا چه احساساتی بر رفتارشان غلبه میکرد، آن وقت چندان به رفتارهای اشتباه فرزندان خود واکنش تند و انتقاد آمیز نشان نمیدهند و سعی در آگاه کردن آنها میکنند. رفتارها و عادتهایی که از دوران کودکی در انسان ایجاد میشوند حتی تا پایان عمر هم میتواند با انسان باقی بماند مگر اینکه از طریق آموزش یا تجربههایی که کسب میشود نسبت به تغییر آنها اقدام کنیم.
اصرار داشتن به تغییر رفتار بچهها بدون اینکه آگاهی لازم را به آنها بدهیم و تنها با اجبار و حالت انتقادی قصد انجام آن را داشته باشیم هیچ نتیجهای ندارد. شاید این کار به ظاهر در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد اما آن ارتباط صمیمی و اعتمادی که اساس و پایه ارتباطهای خانوادگی است را به مرور از بین میبرد و باعث کمرنگ شدن حضور والدین در دنیای مطلوب فرزندان میشود.
در صورتیکه ارتباط و اعتماد بین فرزندِ نوجوان و والدین کمرنگ باشد باز هم برگشتن به روش توجه کردن به فرزند، انتقاد نکردن از آنها و آگاهی دادن، تاثیر بهتری دارد تا از این طریق خودشان انتخاب کنند رفتار بهتری داشته باشند. وگرنه لجبازی بچهها میتواند اوضاع را بدتر کند. اگر بچهها به این درک برسند که تصمیمات و رفتارهایشان بر زندگی خودشان اثرگذار است و خودشان مسئول کارهایی که انجام میدهند هستند، راحتتر قبول میکنند که رفتار خود را تغییر دهند.
دیدگاهتان را بنویسید